برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

دنیای این روزای من

دیگه دلم نمیخواد تو توییتر بنویسم..نمیدونم دلمو زده یا چی...اما دورمو شلوغ کرده و این مدت مجبور شدم با خیلیا حرف بزنم..احساس میکنم خستم کرده، انرژی نداشتمو بدتر گرفته..عادت ندارم جلوی این همه آدم بلند بلند فکر کنم..حس میکنم حریم فکریم شکسته شده و آدم‌های زیادی اومدن داخلش

اما گذشته از همه‌ی اینا، اینجور وقتا، واقعا دلم میگیره از این حجم غریبیم تو دنیا...نمیفهمم چرا انقدر با دنیا نمیجوشم...نمیفهمم این همه غربت از کجا میاد...چرا انقدر تو این دنیا معذبم..چرا انقدر نزدیک شدن به آدما برام سنگینه..

چقدر حالم بده...چقدر در خودم نمیگنجم...چقدر همیشه احساس سنگینی میکنم

کاش فقط به یه سوالم جواب میدادی خدایا

من خوب میشم؟؟ :(

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد