خیلی وقت بود که حس میکردم چشمام ضعیف شده..اما شدت و عمقش رو ماه بهم نشون داد...یه شب عینک مامانو برداشتمو به اسمون نگاه کردم و کیفیتی که دیدم باورنکردنی بود!سایهی برگهای درختها رو دونه دونه روی دیوار ساختمون روبه رویی میدیدم...حتی خود برگها دیگه محو نبودن...همهشون دونه دونه بودن...پلاک ساختمون ها، تنهی درخت، پیاده رو، نور لامپ های تو حیاط...همه چی به شدت زیبا و واضح بود...یه تصویر خیلی شفاف و تمیز...قضیه وقتی جالبتر شد که سرم رو بلند کردم و آسمون رو دیدم...دیگه ماه یه دایرهی نورانی محو نبود...حتی سایهها و لکههای روش رو هم میدیدم...حتی اون شعاع نور دورش رو تشخیص میدادم...بارها عینک رو برداشتم و دوباره گذاشتم و هر بار از تفاوت تصویر شگفت زده شدم...صحنهی جالبی بود...کمی هم غم انگیز شاید
اره خلاصه...کیفیت چشمام اومده پایین...دارن مستهلک میشن! یادش بخیر یه زمان افتخارم این بود که من اول از همه تابلوهای اون دور دورای تو اتوبان هارو میخونم...
+ همیشه خلاقیتم در انتخاب عنوان به طرز باورنکردنیای چندش اور میشه! نمیدونم چرا واقعا
یس ایت ایز :|
ای بابا :(
هم استیگاماتم هم شماره چشمم ۱ عه، هردوش.
اره میشه گفت یه حالت سایه دار می بینم چیزارو، مخصوصا چیزایی که از خودشون نور دارن.
عجب...سخته که اینطوری
یه نوع از آستیگمات ها رو عینک نمی تونه درست کنه.
خب اینطوری عذابه که :/
چنده شماره چشمات؟بعد ینی همه چی رو دوتا دوتا میبینی؟!
آخ آخ با پاراگراف دومت کلی همزاد پنداری کردم
منم مسافرت رفتنی از همه زودتر تابلوعا رو می خوندم و وظیفم بود حتی!
ولی الان...
هم ضعیفه هم آستیگمات داره، بدون عینک ماهو 3 تا میبنم، خودشم تار، با عینک 2 تا -___-
ینی چی؟!با عینک دیگه قاعدتا باید درست شه که :/
شاید باید عینکت رو عوض کنی!یا دکترت رو!
من وقتی برای بار اول عینک زدم هی می خندیدم
هی ذوق می کردم
:)))))
حس آدم کوری رو داشتم که هر چیزی رو برای بار اوله که می بینه
دنیا رو فول اچ دی دیدن خیلی خوبه:)))
اره آدم باورش نمیشه دنیا واقعا اون شکلیه! :)