درسته که هیچوقت علاقه ای به بچه داشتن نداشتم و ندارم اما از یه چیز بچه داشتن خیلی خوشم میاد و اونم شیر دادنه!!بی نهایت دلم میخواست بچه میداشتم و هر روز بهش شیر میدادم..فقط همین!
ایکاش میشد بدون بچه دار شدن، بدنم شیر تولید میکرد، بعد هر چند روز در میون میرفتم یه شیرخوارگاه و به یکی دوتا نوزاد شیر میدادم تا هم اونا از بدن یه آدم تغذیه کنن هم من لذت ببرم...شیر خشک خیلی نامردیه...اصن هیچ حسی نداره...دلم میسوزه برای این نوزادای توی پرورشگاه که هیچ حسی از تن مادرشون نمیگیرن..همش حس میکنم نسبت به اطرافشون خیلی احساس ناامنی و ترس میکنن چون هیچ تن آشنا و همیشگیای دورشون نیست :(( خیلی غم انگیزه
+بعد حالا بعضیام هستن که به بچه خودشون، از شیر خودشون نمیدن!خیلی عجیبه هیچوقت درک نکردم چرا واقعا :/
+ فک کنم این فانتزی رو از وقتی ۱۳ ۱۴ سالم بود داشتم!
+ هر کی یه جور دیوانهس دیگه، منم اینجوری!
این دیوونگی نیست ... به نظر من نرماله ...
نمیدونم، شایدم نرمال باشه =))
اخه من از بچهها خوشم نمیاد کلا هم دلم نمیخواد بچه داشته باشم با توجه به این موضوع حس کردم علاقم به شیر دادن شاید یکم دیوونگی باشه
چرا دیوونه آخه؟؟
خب حتما تو ناخودآگاهت از دوران نوزادی خاطره خوب ثبت شده که توهم دوست پاری شیر دادنو دیگه
نمیدونم شاید چون حس میکنم یکم عجیبه :)
حالا من حافظم در اون حد نیست خاطرهای چیزی یادم بیاد ولی خب در کل به هر دلیلی که هست خیلی شیر دادن به نوزاد رو دوست دارم *_*
حتی بعضی ها هستن ب بابای بچه هم شیر نمیدن،اینا دیگه خیلی ظالمن
۲۰ نفر این پست رو خوندن از کنارش رد شدن و بینشون فقط شما بودی که تصمیم گرفتی بامزه بازی دربیاری!!
گفتم شاید برات جالب باشه دونستن آمار نسبت آدمای باشعور به افراد فاقد درک