برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

بازم نقطه، سر خط

در واقع هر چی فکر میکنم میبینم هیچ حس خاصی ندارم نسبت به فردا...اتفاقا بیش‌ترین چیزی که میاد تو ذهنم این سواله که "سال دیگه این موقع اوضاع چطوریه؟" 

میخواستم بیام یه پست در مورد وعده وعیدهای خودم به خودم برای سال دیگه این موقع، بنویسم...بعد میخواستم یه پست در مورد حس امسالم بنویسم و در آخر به این نتیجه رسیدم که کلا هیچی ننویسم!!


فقط دلم میخواد بگم اگه همه چی اونطور که باید پیش رفت، تولد سال دیگم رو خودم به افتخار خودم، تکو تنها، فقط و فقط با خودم اونطور که تو ذهنمه جشن میگیرم...


+ شاید حسش اومد، ادامه‌شو امروز، فردا، پس فردا یا اصلا هرگز نوشتم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد