سردمه، غمگینم، خستهام، خوابم میاد و مقادیری دل درد هم هر از چند گاهی دارم...چند روز دیگه ماهانهمه و احساس میکنم فشار زیادی رومه...با پاپوش و پلیور و شلوار ضخیم، دیگه نمیدونم چیکار کنم که انقدر تو همه جای بدنم احساس سرما و لرز نکنم...حقیقتا دیگه کم مونده شالگردن و دستکش بپوشم تو خونه!!
دلم میخواست کنار یه شومینه رخت خواب مینداختم و میخزیدم زیر لحاف...یه چایی میذاشتم کنارم، نور اتاق رو خیلی کم میکردم و کتاب میخوندم...بی دغدغه...بی فکرو خیال و بی وحشت...
منم خیلی دلم میخواد بتونم کتاب بخونم ، دلم تنگ میشه خیلی وقتا اما تمرکز ندارم و چیزی از کتاب نمیفهمم :(
من کتاب میخوندم تا همین چند ماه پیش
ولی الان آرامش کتاب خوندنو ندارم