من همیشه عذاب وجدان کم ابی دارم...عذاب وجدان زیاد مصرف کردن دارم...موقع ظرف شستن همش غصه ی اون ابی رو میخورم که از بین میره و اون ریکایی که آب آشامیدنی رو آلوده میکنه..یا موقع حموم رفتن هم همینطور...اما امروز دیگه حقیقتا آب تو گلوم میمونه...وقتی الان داشتم برنج رو با آب میشستم، در حد مرگ عذاب وجدان داشتم که تو شرایطی که من با آب ظرف میشورم یا برنج میشورم، یه عده دیگه تو همین کشور خودم، به خاطر تشنگی اومدن تو خیابون و جوابشون گلوله بود...حقیقتا دیگه توان فکر کردن و غصه خوردن ندارم...از یه طرف غصه و عذاب وجدان وضع موجود از یه طرفم ترس از آینده که دقیقا چه بلایی سرمون میاد؟هر جور فکر میکنم میبینم چیز خوبی در انتظارمون نیست...هر جور فکر میکنم چاره ای جز مهاجرت نمیبینم...ایران کشور خشکیه..کم ابی شوخی نیست..ذخایر نفتی به زودی تموم میشه...نودونه درصد دریاچه ها و آب های زیرزمینی خشک شدن...جنگل هارو از بین بردن و ساختمون ساختن...تمام شهرهای بزرگ درگیر آلودگی هوا هستن...امسال پاییز و زمستون برف و بارون نداشتیم...لعنتی اوضاعمون شبیه این فیلمای آخر الزمانی شده!!همینقدر ترسناک و استرس زا...
هر جور فکر میکنم، حتی اگه از همین الان هم همه دست به دست هم بدن و شبانه رو تلاش کنن که مملکت رو بسازن بازم به عمر من قد نمیده درست شدنش رو ببینم..بابا الانم یه نهال بکارن فردا تبدیل به درخت نمیشه که..چندین سال زمان میبره...قوانین طبیعت رو که نمیشه عوض کرد
+ میخواستم عنوان بذارم "به دره نزدیک میشویم" ، دیدم خیلی وقتی افتادیم تو دره و در حال سقوطیم..فقط کی با ملاج بخوریم ته دره و نابود شیم نمیدونم