برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

تف

میشه گفت از آدما به شدت میترسم...به خاطر همینه که تو جمع انقدر مضطرب و خسته میشم...انقدر ارتباط برقرار کردن برام سخته..احساس میکنم من تو یه دنیای دیگه زندگی میکنم و بقیه تو یه دنیای دیگه

در کل خاک بر سر ذهن بیمارم

نظرات 3 + ارسال نظر
بردیا دوشنبه 8 مرداد 1397 ساعت 10:11 http://elves0014.blogsky.con

خب بگو
پوکر فیس داده برا من
بگووووووو

بابا چمیدونم کلا چیزایی که برا من جالبه برای بقیه جالب نیست و بالعکس!
مثلا من از تخیلات و فانتزی‌هام لذت میبرم و برام هیجان انگیزه ولی شما میگی چرتو پرت :)

بردیا یکشنبه 7 مرداد 1397 ساعت 23:11 http://elves0014.blogsky.con

تو توی چ دنیایی زندگی میکنی؟
بقیه توی چ دنیایی؟
با مصداق بگو

:|

. سه‌شنبه 2 مرداد 1397 ساعت 11:51 http://fidgety.blogsky.com

ذهنت بیمار نیست و تو این دنیای وحشی باید از ادمها ترسید ولی نحوه مواجه شدن با این ترست رو باید اصلاح کنی همین

:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد