برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

از این سفرا لطفا

زندگی باید اینطوری میبود که مثلا همین الان چمدونم رو جمع میکردم میرفتم یه گوشه ی خلوت دنیا...یه جای خوش آب هوا و دنج که نه من هیچکس رو بشناسم و نه هیچکس منو بشناسه...گوشی رو خاموش میکردم و تمام ارتباطم با دنیای بیرون رو قطع میکردم...نه از کسی خبر میگرفتم و نه به کسی خبر میدادم...میرفتم و یه مدت فاصله میگرفتم از این حجم کینه و فسادی که تو دنیا در جریانه..دیگه هیچ اخباری رو نمیشنیدم..نه از آدما نه از جامعه نه از دنیا..دو هفته میتونست کافی باشه...دو هفته ای که فقط من بودمو من...میرفتم یه تجدید قوا میکردم..احساس میکنم پر از سم و انرژی منفی شدم...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد