اونجای کارتون هتل ترنسیلوانیا که دختره تبدیل میشه به اون پرنده سیاها که تو غار زندگی میکنن و برعکس میشینن، منظورم سر و تهه (شاید باورتون نشه اما حقیقتا اسمشونو یادم نمیاد!)
حالا خیلی مهم نیس در کل میخواستم بگم الان همچین چیزی طلب میکنم.. اینکه پرده رو بزنم کنار، توری پنجره رو باز کنم و تبدیل به یه پرنده شم برم تو آسمون و بالای یه پشت بوم شیروونی بشینم و ماه هم بالای سرم باشه، آسمون و تاریکی رو تماشا کنم...جدی من اشتباهی انسان شدم! تا دقایق آخر قرار بوده یه پرنده باشم اما یهو معلوم نیس چرا خدا نظرش عوض شد..یا شایدم این وسط یکی از فرشته ها اشتباه کرده و به جای اینکه رو گزینه ی پرنده کلیک کنه، گزینه ی انسان رو زده...یا شایدم این وسط توطئه ای درکاره و دست های پلیدی این وسط درمیونه...در هر صورت روح من یه روح پرندهس که فعلا افتاده تو قفس..من دلم پرواز میخواد
ب. ا.ش: خفاش اقا خفاش! یادم افتاد اسمشون :|
دل همه پرواز میخواد
:)