برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

No doubt

خوبه که آدم تکلیفشو با خودش یه سره کنه...خوبه که بفهمه چی میخواد...هیچ انتخاب ایده‌الی وجود نداره...هیچوقت نمیشه همزمان همه چی رو داشت..با هر انتخابی، یه چیزایی بدست میاریم و یه چیزایی از دست میدیم...به خاطر همین باید نشست و فکر کرد...در مورد زندگی...در مورد هدفها و اولویت‌ها...در مورد چیزایی که دوست داریم داشته باشیم...باید یه دل شد و انتخاب کرد...باید پذیرفت از یه چیزایی صرف نظر کرد تا به اون چیزای مهم تر رسید...تاب خوردن بین آرزوهای نصفه نیمه آدم رو آواره میکنه...نصفه نیمه آرزو داشتن و نصفه نیمه دل به هدفها دادن، تهش درجا زدن و از همه جا رونده موندنه...باید یه راهو انتخاب کرد و تا تهش رفت...باید بدی ها رو در کنار خوبی‌ها پذیرفت...نمیشه به راه‌هایی که بقیه می‌رن نگاه کرد، خوبی‌هاشون رو دید و حسرت خورد!باید دل بدی به راهی که فکر میکنی مال توعه و سعی نکنی همه چیز رو باهم داشته باشی...یه چیزایی رو باید گذاشت و رفت، حتی اگه به نظر وسوسه برانگیز باشن...بعضی وقتا باید یه چیزای جذابی رو رها کرد، تا راه رو گم نکرد

همیشه باید یه دل شد... نصفه نیمه بودن، تهش آوارگایه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد