شاید اگه تو همچین فرهنگ تخمیای زندگی نمیکردم و البته به مقدار لازم و کافی پول هم میداشتم، الان باروبندیلم رو جمع میکردم میرفتم یه گوشهی خیلی خلوتترِ شمال یک هفته سکنی میگزیدم و فارغ از دنیای کسشر و آدمهای کسشرترش، از سکون سکوت و خفگی دورو برم ارامش میگرفتم...تلفن جواب نمیدادم، دنیای مجازی رو چک نمیکردم فقط یه عالمه سریال آب دوغ خیاریه کرهای با خودم میبردم که نگاه کنم و چند ساعتی فک کنم زندگی همینطوری فانتزی و رنگی رنگیه...هر روزم در حال قر دادن با آهنگ، برا خودم انواع کبابها و پیتزاها رو درست میکردم...گاهی هم میرفتم دریا شنا میکردم و بعدش شام یا نهارو همون بیرون میخوردم...
خلاصه خیلی کارا میشد کرد که زندگی قشنگتر بگذره، ولی از بین تمام مدلها و سبکهای زندگی، ماها تخمیترینش رو انتخاب کردیم!
+ البته پول هم بیتاثیر نیست...تف تف
+ کلپچ هم میخوردم :(