برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

چگونه روانکاو خود را بکشیم- قسمت دوم

متاسفانه یا خوشبختانه یه راه جدید برای قتل روانکاوم پیدا کردم

به این صورت که آبدارچیه کلینیک رو با پول بخرم و ازش بخوام تو چای‌ای که برای روانکاوم میبره سم بریزه...البته روانکاوم موقعی که مراجع هست چیزی نمیخوره پس احتمالا هر چی میخوره تو همون تایم بین مراجع قبلی تا بعدیه...خوبه دیگه! من از کلینیک میرم بیرون، ابدارچی چایی میبره براش، میخوره و نیم ساعت بعد در حالی که داره با مراجع بعدی حرف میزنه یهو میمیره!هیچکسم شک نمیکنه کار منه..فقط تنها ایرادش وجود همون ابدارچی به عنوان شاهده چون به هر حال امکانش هست که با دوبار بازجویی لو بده قضیه چیه! راه‌حلش اینه که بعد اینکه ابدارچی چایی رو برد برای روانکاوم، منم برم تو غذای ابدارچی سم بریزم...اینطوری اونم میمیره و میشه قضیه رو به شکل اینکه "ابدارچی‌ای روانکاو کلینیک را کشت و سپس خودکشی کرد" سرو تهشو هم آورد!

یا میتونم امیدوار باشم روانکاوم تو کلینیک لیوان مخصوص خودشو داشته باشه  که فقط تو همون چایی میخوره...بدین ترتیب فقط کافیه یه سری ترفند بزنم تا لیوانشو شناسایی کنم و تو یه موقعیت مناسب برم ابدارخونه و لبه‌های لیوانشو به سم اغشته کنم...اونوقت دیگه کافیه تو لیوانش آب یا چایی بخوره و تمام!خوبیش اینه که علاوه بر اینکه دیگه شاهدی وجود نداره، تازه همون ابدارچی اولین مظنون هم محسوب میشه! تا بیان تحقیق کنن و بخواد ثابت کنه کار اون نیست کلی طول میکشه!بعد تازه مشکل خرید اسلحه تو نقشه‌ی قبلی هم دیگه اینجا وجود نداره...فقط باید امارشو در بیارم ببینم روانکاوم تو کلینیک لیوان مخصوص خودشو داره یا نه..البته اگرم نداشت میتونم بعدا به یه مناسبتی چیزی براش کادو بخرم و تاکید کنم اینو اینجا استفاده کن!


+ چرا حس میکنم کشتن با سم خیلی کلیشه‌ای و بزدلانه‌س؟!مثل این رزمی کارا که به جای شمشیر از بادبزن استفاده میکنن میمونه! چیپه! یا من حس میکنم چیپه!!؟!؟ -___-

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد