برای روزهایی که رفته ام…
من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…
من بی می ناب زیستن نتوانم...درباره من
سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح..........
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
ادامه...
داروهای اعصاب کوفتی
گفتم دیگه نمیخوام دارو مصرف کنم. روانکاوم گفت این درمان فضای اضطرابی‌ای ایجاد میکنه که من باید مطمئن باشم تو میتونی پالس‌هاشو کنترل کنی پس باید دارو مصرف کنی!
ولی مساله اینه که داروها هیچ کمکی به حال من نمیکنه. هیچ تاثیری روی کنترل اضطرابم نداره و حتی یه ذره هم نوسانات روانیمو کمتر نمیکنه. حتی حس میکنم شدیدتر هم شده.
اگه قبلا تحت تاثیر اتفاقات بیرون دلم میخواست به خودم آسیب بزنم، الان بدون هیچ دلیلی، صرفا همینطوری الکی دلم میخواد اینکارو بکنم. یه جوری که بدون هیچ نفرت یا عصبانیت خاصی صرفا دلم میخواد یه تیغ بردارم و بکشم روی بدنم و اگه اینکارو نکردم به خاطر تاثیر داروها نبوده، فقط به خاطر این بوده که دلم میخواست روانکاوم همچنان منو بپذیره.
بعد تازه این داروها یه طوری‌ان که خوردنشون یه جوری آدم رو بهم میریزه نخوردنشون یه جور. واقعا اعصاب خوردکنه این وضعیت
فعلن اصلن حوصله ی یه درمانگر جدیدوُ ندارم.
من به روانکاوی خیلی فکر کردم و با این که از کند و کاو کردن تو گذشته خوشم میاد، ولی ظاهرن گزینه ی مناسبی برام نیست. یک اینکه روانکاوی سنتی طولانی و زمانبره و طبیعتن هزینش هم زیاد درمیاد. دو اینکه با چیزهایی که خوندم شک دارم روانکاوی سنتی روی من جواب بده. از طرف دیگه، چند تا روش درمان جدیدتر شبیه روانکاوی وجود داره که کوتاه مدت هستن و یکیشون اتفاقن رو افسردگی خوب جواب میده، اما درمانگری که از اون روش استفاده کنه نمیشناسم.
اره وقت و هزینه‌ی زیادی میبره لامصب. دقیقا من از وقتی شروع کردم از تمام هزینه‌های زندگیم دارم میزنم که فقط هزینه‌ی روانکاوی رو جور کنم! ولی در مورد من متدهای دیگه‌ی روان‌درمانی جواب نمیده چون میدونم تمام مشکلاتم به خاطر اتفاقات بچگی‌هامه و لازمه اینا بریزه بیرون. فقط روانکاوی حس میکنم میتونه کمک کنه.
اون متدی که میگی فک کنم روانکاوی پویشی باشه که دوره‌ی درمان کوتاه‌تری داره و کلا هم ملایم‌تره. روانکاوی بی‌رحمانه‌ترین نوع روان‌درمانیه
و اره میفهمم دوباره شروع کردن با یه درمانگر حدید کار سختیه. منم اگه قرار باشه با روانکاوم تموم کنم واقعا حوصله‌شو ندارم دوباره از اول با یکی دیگه شروع کنم.
الان به اندازه ی دو سال پیش اضطراب ندارم، ولی بیشتر به خاطر اینکه از منابع اضطراب دوری می کنم، نه اینکه الگوهای اضطرابم خاموش شده باشه. افسردگی هم هنوز هست و از خفیف تا متوسط نوسان میکنه. ظاهرن به مشکل من میگن افسرده خویی، چیزی که روانپزشکم بهم گفته بودم.
البته در کنار دارو روان درمانی هم بود که نه ماه پیش قطع شد، چون از شهر درمانگرم رفتم.
اره منم در کنار دارو دارم روان‌درمانی هم میرم ولی ببین تو شهری که الان هستی اگه روانکاو خوب هست حتما برو ادامه بده از دارو درمانی خیلی خیلی بهتره. و اینکه تاکید میکنم پیش یه روانکاو برو چون روانکاوی با مشاوره و روانشناسی زمین تا آسمون فرق میکنه.
ببین، بعضی وقتا این جوری میشه
اگه میبینی واقعا هیچ تاثیری نذاشته، ببین روانکاوت قبول می کنه بری پیش یه روانپزشک دیگه؟؟
+یکی از دوستام دفعه اول دارو داده بود بهش روانپزشک، بدتر شده بود وضعیتش.
ولی رفت پیش یکی دیگه داروهای اونو خورد بهتر شد.(البته که مشکلش یه چی دیگه بود)
مثل درمان بیماریای جسمه دیگه. هر کی یه چیزی تجویز می کنه.
اره شنبه رفتم پیش یه روانپزشک دیگه و داروهامو عوض کرد ولی هنوز استفاده نکردم چون به اینم اعتماد ندارم! کلا روانکاوم میگه میتونی روانپزشکت رو عوض کنی ولی به هر حال تو حتما باید دارو مصرف کنی :/
به روانپزشکم گفتم نمی تونم با دارو ادامه بدم و قطعش کردم. الان دو ساله دارویی مصرف نمی کنم. حتی فکر کردن به اون داروها هم حالموُ بد میکنه.
فقط اضطراب و افسردگی داشتی؟ بعد الان کنترل شده بدون دارو؟
منم دلم نمیخواد دارو بخورم خیلی عذاب‌اوره عوارضشون ولی روانکاوم قبول نمیکنه
البته مشکل من فقط افسردگی و اضطراب نیست
همه‌مون خود درگیری داریم به گمونم:))
پس لااقل به خاطر اون چیزای دیگه نکنید اینکارو..
نمیشه یه جای دیگه رو پیدا کنید به جای بدن؟؟
خب همون چیزا یکیش این بود که روانکاوم گفته بود اگه دوباره اینکارو انجام بدم دیگه نمیتونیم ادامه بدیم که منم دیگه تکرارش نکردم :))
نه اخه روی بدن خیلی فرق میکنه :) قشنگ درد جسمی باعث میشه درد روانی آدم کمتر بشه =)
نمیدونم چرا گاهی دارودرمانی جواب نمیده، ولی منم همچین تجربه ای روُ دارم. نه تنها احساس نمی کردم از اضطراب و افسردگیم کم شده، بلکه اعصابم هم خردتر بود.
خب بعدش چیکار کردین؟ بعد همچنان دارو مصرف میکنید یا نه؟
من تو این دو ماه عوارض داروها دهنمو سرویس کرده بدون اینکه هیچ تاثیر خاصی داشته باشه :((((
همون‌طور که به خاطر پذیرش پیش روانکاو و نه تاثیر خود دارو از اون کار! خودداری میکنید
از این به بعد هم فقط به خاطر خودتون و نه هیچ دلیل خارجی دیگه از آسیب زدن به خودتون خودداری کنید!:/
به خاطر خودم دلم میخواد به خودم آسیب بزنم :)))
کلا در حال حاضر چیزای دیگه منو سرپا نگه داشتن که "خودم" اصلا جزوشون نیست!