واقعا در توانم نیست از روانکاوم جدا شم. اینو وقتایی میفهمم که پیامهای تلگرامم دو تا تیک میخوره و حس میکنم حرفهام رو شنیده. این دوتا تیک خوردن پیامام شبیه پروپورانول عمل میکنه! اضطرابم رو کمتر میکنه. انگار تنش رو از دور میکنه. خدایی عجب اوضاعی شده :/
آره.
به نظر منم انتقالت شبیه آرمانیه.
یه چیزی درباره ی روانکاوی سنتی برام عجیبه. یعنی درمانگر فقط گوش میده و هیچ کاری نمی کنه؟ مگه قرار نیست درمانجو بالاخره بفهمه اینکه احساسش نسبت به درمانگر تو تجربه های کودکیش ریشه داره؟ خب یاونوقت طرف خودش باید اینوُ بفهمه و درمانگر هیچ حرفی نمی زنه؟ این طوری که نیم قرن طول می کشه. مگه قدیم اینترنت بود مردم برن سرچ کنن.
ببین من یه سری خودمو کشتم که روانکاوم بگه این حجم از انتقال طبیعیه یا نه و نگفت! نگفت!!! ته تهش فقط گفت که این چیزیه که خودت به مرور زمان میفهمی! اصولا تا اونجا که من فهمیدم روانکاو هیجوقت چیزی رو مستقیم نمیگه و توضیح نمیده فقط کم کم سعی میکنه خودت نسبت به اونها آگاه بشی. حالا چه یه قرن طول بکشه چه دو هفته
یه جورایی بخوام توصیف کنم در واقع وقتی تو چشمات بستهس روانکاو چیزی رو برات توصیف نمیکنه، فقط میشینه کنارت و کمکت میکنه تا چشمات رو باز کنی و خودت همه چی رو ببینی
ببین ظاهرن یه روانشناسی به نام "کوُهوت" که مبدع "روان شناسی خود" ئه این دو تا اصطلاح روُ ابداع کرده. اما بحث اصلیش گویا "خودشیفتگی به عنوان ویژگی شخصیت" یا "افرادی که شخصیت خودشیفته دارن" بوده و از این دو تا اصطلاح برای توصیف خودشیفتگی استفاده کرده. تو انتقال آینه ای رفتار طرف جوریه که پیام "من عالیم! منوُ تحسین کن!" روُ می رسونه، تو انتقال آرمانی جوری که پیام "تو عالی هستی! من تحسینت می کنم!" روُ. بچه های کمسن ظاهرن این دو تا نیاز روُ در رابطه با والدینشون بروز میدن که کم کم با افزایش سن تعدیل میشه. یه همیچین چیزی من فهمیدم.
چه باحال! ببین پس واقعا این دستهبندی انتقال وجود داره دیگه نه؟
من فک کنم انتقالم آرمانی باشه با این توصیفی که تو کردی ولی نمیدونم چرا اون دوستم میگفت تو آینه ای هستی
این دو تا که گفتی روُ به فارسی و انگلیسی زدم.
ظاهرن که قضیه خیلی پیچیده است :)
عهههه چی فهمیدی؟؟؟؟؟؟
سلام؛
من درباره ی انواع انتقال سرچ کردم ولی چیزی فراتر از مادر/پدر/مراقب کودکی دستگیرم نشد. خودت هم گفتی احساست نسبت به درمانگرت طوریه که انگار ناخودآگاه اونوُ به چشم مادر می بینی و ویژگی هایی مثل دلسوزی و حامی و مراقب بودن روُ بهش نسبت میدی.
درباره ی شدت انتقال هم اگر منظورت اینه که چرا انقدر بهش وابسته شدی، تا جایی که من فهمیدم اصولن همه ی افرادی که اختلال شخصیت بوردرلاین دارن این جورین؛ نسبت به درمانگر یا هر فرد جدیدی که وارد زندگیشون می کنن هیجان های شدیدی تجربه می کنن.
سلام ببین من فقط میدونم انتقال آیینهای داریم و آرمانی. اینکه هر کدوم چطوریه و چه ویژگیهایی دارن رو نمیدونم به قول تو توی نت چیز خاصی نیست در این مورد.
بجای روانکاو باید یکی باشه که حس درمانگری بهتون دست نده
شما به اون اعتیاد پیدا کردی
و وقتی نیس دچار درد میشی
شما دچار افسردگی هستی
اونم شدید
بله، میدونم :/