بالاخره پشت بوم دانشکده رو فتح کردم! شیش طبقه ساختمونه و حقیقتا ارتفاع وسوسهبرانگیزیه. درش قفل بود ولی دو تا پنجره دو طرف در بود که تونستم بازشون کنم و بیام بالا! خیلی وقت بود این پشت بوم رو مخم بود و به فتح کردنش فکر میکردم ولی خب همیشه درهای بالا قفل بودن. حتی یه مدتی به این فکر میکردم که کلیدای نگهبانارو یه جوری کش برم و از روشون بسازم بعدم بذارم سر جاشون! ولی این ایده در حد همون تئوری موند و هیچوقت عملی نشد. بالاخره امروز خیلی خیلی اتفاقی وقتی طبقه پنجم بودم با خودم گفتم برم بالا ببینم چی پیدا میکنم. و بالاخره راهش رو یافتم! از پنجره که پریدم پایین یهو باد زد و پنجره بسته شد. داشتم سکته میکردم که حالا چیکار کنم اگه از اینور باز نشه که خوشبختانه باز شد ولی جهت اطمینان کیفمو گذاشتم تا بسته نشه. فرت هم عکس گرفتم از فضا و فرستادم برا روانکاوم تا در جریان این فتح قدرتمندانم قرار بگیره. قبلا جریان دانشگاه و مکانهای اختصاصیای که برای خودم کشف کرده بودم رو بهش گفته بودم. میدونست که تو نخ پشت بومم. گفتم خیالش راحت شه که بالاخره موفق شدم :))
اسمون که ابریه، چشم انداز قشنگی هم داره. فقط اگه انقدر سرد نبود و باد نمیومد خیلی بهتر میشد چون واقعا سردمه.
احساس میکنم این کنجکاویا بالاخره کار دستم میده :))
چت روم شده اینجا :))
اره
چی میخونی؟
درس :))))
چه قدر جالبه که به چیزی که کنجکاوی اهمیت میدی و کاری که میخوای انجام میدی.
اره حس خوبی داره برطرف کردن کنجکاوی!
http://1m9e9s5.blogsky.com/ وبلاگ تو بود؟
با منی الان؟ اگه با منی باید بگم که نه وبلاگ من نبود!
نمیدونم وبلاگ احسان بود یا نه!!!
اخه قبلا یک احسان نامی چند بار تو وبم نظر گذاشته خب بعد چند تا وبلاگ پیدا کردم حدس زدم مال اون باشه ولی همشون بسته شده بودند:(
نمیدونم چرا این احسانه اینقدر ذهنمو درگیر کرده:(
چی بگم والا :)
+ای باباااااا -___-
+والا ترجیح میدم کسی وبم رو ندونه
به خاطر حاشیه هایی که چند بار قبلا بوجود اومده
اوهوم میفهمم :))
بووووود؟؟؟؟
گفتی نگو دیگه
راستی یکی آدرس وبلاگتو خواسته!
نگو که ساختمون جدید برق بود -__-
باشه :))))))