برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

...

نمیدونم چرا ولی دیگه دلم نمیخواد متن‌هایی که برای روانکاوم مینویسم رو اینجا شیر کنم :(


+ شایدم میدونم چرا

نظرات 2 + ارسال نظر
حمیرا چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 ساعت 18:50

آخه اخیرن اتفاق هایی که شیر کردی خنده دار بودن، گفتم شاید رو این قضیه که بقیه فکر نکنن این کارها روُ از قصد انجام میدی حساس باشی. من خودم رو این قضیه حساسم. از دست کسایی که فکر می کنن فلان رفتار احمقانه زوُ از قصد انجام میدم عصبانی میشم.

اره منم حساسم رو این موضوع ولی دلیلش این نبود

حمیرا چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 ساعت 00:29

اگه من چیزی گفتم که ناراحتت کرده، شرمنده ام.

نه دیوونه چرا باید از دست تو ناراحت شده باشم اخه -_-

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد