دیشب خواب میدیدم تو محوطهی ساختمون دوتا مار بود. طوسی بودن بعد انگار اول از همه من دیدمشون. دو سه باری نزدیکم بودن، بیحرکت بودم تا از روم رد شن برن! سرایدار ساختمون میگفت اینا سمی نیستن، نیش بزنن اتفاقی نمیوفته!
بعد کف زمین هم پر از سوسک، سنجاقک و انواع حشرهها بود. حالم بد میشد پام رو میذاشتم روی زمین چون پابرهنه بودم.
یه خواب آتیشسوزی هم دیدم. عاشورا تاسوعا بود به نظرم. یه جایی مثل حرم مانند بود که همهی مردم اونجا بودن و انگار آتیش سوزی شده بود یه عده مردن.
و یه آسانسور خیلی تنگ که همگی توش جا نمیشدیم. برادرم توش بود و سقوط کرد.
اینا خوابای قشنگی بودن که دیشب دیدم!
مورد آخری بوی انتقام میداد:))
نه بابا :/
قشنگ؟! واقعا؟
در واقع خیلی قشنگ :))))
ترکیبی خواب میبینی :/ اوف همشونم ترسناکن
-_______-