برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...
برای روزهایی که رفته ام…

برای روزهایی که رفته ام…

من بی می ناب زیستن نتوانم...

...

احتمالا تئوری‌های مربوط به طالع آدم‌ها حقیقت داشته باشه. قدیمی‌ها اونقدرها هم حرف‌های بیخود نمیزدن. مثلا طالع بعضی‌ها بی‌نیاز بودنه. مال بعضی‌ها مسافر بودن و بعضی‌ترها جنون داشتن یا سرگردان بودن. ردپای طالعی که از ازل برای آدم نوشتن، تو تمام بخش‌های زندگیش حضور داره. مثل من که از وقتی یادم میاد سرگردون بودم. گم شده و آواره. از اون مدل گم‌شده‌هایی که حتی نمیدونن آواره‌ی کجا هستن. مثل یه پیر فرتوتی که هر روز، تمام زندگیش رو فراموش میکنه، در خونه رو باز میکنه و میره بیرون در حالی که تمام شهر و آدم‌هاش غریبه‌ان. اصلا تمام شهر که هیچی، بدترین قسمت سرگردونی و اوارگی، اینه که یه جاهایی آدم می‌ایسته، ترسون و مبهوت حتی خودش رو هم یادش نمیاد. انگار که دست یه غریبه رو گرفته باشه، هی دلش میخواد بپرسه شما؟ من با شما نسبتی دارم؟ من شمارو میشناسم؟ هی این سوالات بدون جواب تکرار میشن و هر بار ته دل آدم خالی میشه از حجم ناشناس بودن بین زمین و آسمون و تمام محتویاتش. 

نظرات 4 + ارسال نظر
Alone یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 00:33 http://bivajeh.blogsky.com

پس چرا میگی فاتنزی؟

یکم پیچیده شد :/

Alone شنبه 18 خرداد 1398 ساعت 23:29 http://bivajeh.blogsky.com

من تجربش کردم عاخه

منم تجربه‌ش کردم که نوشتم

Alone شنبه 18 خرداد 1398 ساعت 12:44 http://bivajeh.blogsky.com

ینی الکی نوشتیش؟
واقعا ک

بابا حسم بود سخت نگیر عجبا :))

Alone جمعه 17 خرداد 1398 ساعت 22:16 http://bivajeh.blogsky.com

نظرم راجع ب طالع 70 به 30 ینی 70 طالع 30 تلاش

بیشتر یه متن فانتزی و سورئال بود. اونقدرا منطق پشتش نبود :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد